حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی مهدویراد :
هنگام ثبت و ضبط خاطرات و وقایع زندگی ایشان، هرجا اندکی بوی تکریم از خود بود، اجازه ضبط نمیدادند.
علامه از سر بزرگواری اجازه ضبط و چاپ برخی از مطالب را نداد، ولی بهنظرم ثبت و انتشار این نکات درسآموز، خوب و مفید است. در خِلال مصاحبه، هنگامی که صحبت از شاگردان استاد به میان آمد، ایشان گفتند که «آقا سید محمدباقر صدر نزد من منطق خوانده است، ولی این را منعکس نکنید.» به ایشان عرض کردم که این یک سنت خوب حوزوی است، اجازه بدهید ضبط و ثبت کنیم که علامه در پاسخ به اصرار من، با بهکار بردن تکیه کلام «شیخُنا» فرمود که «چه میگویی؟! امروز در سطح جهان فکر و اندیشه شیعه را با سید محمدباقر صدر میشناسند، حال من بگویم ایشان شاگرد محمدتقی جعفری بوده!» این طرز فکر و سخن، خیلی پا روی نفس گذاشتن و ازخودگذشتگی میخواهد. جامعه علمی ما بداند ادب نفس و ادب بحث، یعنی چه؟
ایشان فرمود که «روزی مرحوم دکتر بهشتی از من پرسیدند که در جمع عظیم دانشگاهیان در هنگام سخنرانی چه حالی به شما دست میدهد. در پاسخ گفتم که در همان لحظه احساس میکنم در این استقبال عظیم، اگر یاد خدا نباشد، پشیزی ارزش ندارد.» از لحاظ معنوی و پاگذاشتن روی نفس دنیوی، ایشان مرد بسیار بزرگی بود.
شرح و نقد علامه بر مثنوی که در 15 مجلد چاپ شده، دریایی از معارف و مطالب ارزشمند در خود دارد. اگر اجل مهلت میداد و شرح نهجالبلاغه ایشان پایان میپذیرفت، منبع بسیار مهمی در میراث علمی ما بهشمار میآمد. مقدمهای هم که استاد در این شرح نوشته، بسیار ارزشمند است.
اخیرا برخی آثار و نوشتههای آن بزرگوار در مجموعهای تحت عنوان «فرهنگ شهادت» منتشر شده است. استاد در موضوعات مختلف بنیانگذار، اثرگذار و نظریهپرداز بود.
نسل کتابخوان و جوان ما اگر بخواهند با یک مطالعه روان، با شخصیت و آرای استاد بیشتر آشنا شوند، خواندن کتاب «تکاپوگر اندیشهها» اثر عبدالله نصری بسیار مفید خواهد بود.
حجت الاسلام محسن قرائتی:
امروز ما به تألیف ۱۳۰ عنوان تفسیر قرآن کریم در عرصههای مختلف دانشگاهی مانند حقوق، امور نظامی، روانشناسی نیاز داریم تا بتوانیم در این عرصهها به نیاز جامعه پاسخ دهیم.
۴۲ رادیو در زمان دفاع مقدس به امام توهین و از صدام تمجید میکردند؛ آیا امروز در جهان امام آبرو دارد یا صدام؟
این روزها شاهد رگبار شبههها هستیم
عمر شما مبلغان موضوع است پس حق ندارید برای سپری کردن آن از دیگران تقلید کنید و باید بیشتر از دروس حوزه را مطالعه نمائید
شما مبلغان باید روی عمر خود اجتهاد کنید یعنی تا وقتی واجب هست سراغ مستحب نروید، یا تا وقتی نسل نو هست سراغ نسل کهنه نروید.
حضرت علی (ع) در بین شیعهها غریب است.
ما نسبت به زکات خوابمان برده است و درباره آن به خوبی مطالعه و کار نکردیم.
سخنرانیهای خود را بر اساس قرآن طراحی کنید چراکه اگر قرآن در جامعه فراگیر شود به فرموده خداوند شکمهای ما نیز سیر میشود.
خوشبختانه امروز این مرکز مورد توجّه مردم است؛ قدیم اینجور نبود. سالهایی که ما در قم بودیم، شبهای چهارشنبه یا شبهای جمعه یک تعداد معدودی از افراد میرفتند در همان مسجد که یک محلّ کوچک محدودی بود، زیارتی میکردند و خیلی بندرت کسانی در آنجا میماندند؛ خیلی محدود بود. خود ما که چند سال در قم بودیم، چند مرتبه بیشتر توفیق پیدا نکردیم برویم مسجد جمکران؛ رایج نبود، متداول نبود، دلها این جور مجذوب و کندهشدهی به سمت معنویّات نبود؛ حاکمیّت، حاکمیّت فضای معنوی نبود. این بود که یک مرکز به این عظمت، به این قداست -که مورد توجّه بزرگان بوده است، مورد توجّه رجال الغیب و عبادالله و امناءالله بوده- این جور از چشم مردم در واقع پنهان بود و کسی توجّهی نداشت. بزرگانِ علما اینجا میآمدند، زیارت میکردند، [از جمله] مرحوم فیض کاشانی رضوان الله تعالی علیه. فرزند ایشان، مرحوم علمالهُدیٰ(۱) رضوان الله علیه یک جایی مینویسد که من در خدمت پدرم آمدیم مسجد جمکران را زیارت کردیم و اینجا بودیم.
اهل معنا و اهل توجّه و تذکّر، دلدادهی به این محل بودند لکن تودهی مردم، عامّهی مردم، حتّی ما طلبهها بیتوجّه بودیم، غافل بودیم. یکی از عیوب حاکمیّت دستگاههای ی غیر دینی و غیر معنوی همین غفلت است؛ مردم از ارزشهایی که دم دست آنها است و میتوانند استفاده کنند غافل میمانند. وقتی حاکمیّتِ مسلّط بر جامعه و محیط بر جامعه، یک حاکمیّت معنوی بود، الهی بود، دینی بود، یک خاصیّت طبیعی آن همین است که معنویّات رواج پیدا میکند، جلوی چشم قرار میگیرد، دلها به طرف آن جذب میشود؛ این چیزی است که امروز اتّفاق افتاده. نه اینکه امروز گناه نیست، نه اینکه آدم بد وجود ندارد و آدم بیتوجّه و غافل وجود ندارد؛ چرا، لکن فرق است بین اینکه فضای عمومی جامعه، فضای معنوی باشد، معنویّات به عنوان یک ارزش مطرح باشد در جامعه و اینکه معنویّات بکلّی مغفولٌ عنه باشد یا ضدّارزش باشد؛ این است که باید این فضا را قدر دانست.
قوام حیات معنوی انسان به تذکّر و توسّل و خشوع و ذکر است که در مساجد الهی، در جایگاههای عبادت، برای انسان فراهم است، مخصوصاً آن مراکز و مساجدی که اثری و نشانهای از اولیاءالله در آنها هست. جایی که انسان میداند یا ظنّ به این دارد که مورد توجّه اولیای الهی است، طبعاً معنویّت آن مکان بیشتر است و مسجد مبارک جمکران جزو این گونه جایگاهها و مراکزی است که توجّه به خدای متعال و تذکّر و خشوع و تضرّع در آن برای انسان فراهمتر است.
امیرالمؤمنین(ع):
محبوبترین مؤمن نزد خداوند کسی است که مؤمن فقیری را در تنگدستی دنیا و گذران زندگی یاری رساند.
إنَّ أحَبَّ المُؤمنِینَ إلَی اللَّهِ مَن أعانَ المُؤمِنَ الفَقیرَ مِنَ الفَقرِ فی دُنیاهُ و مَعاشِهِ» (تحف العقول، ص376)
غیر دعوا سر ظهور شما، گشته ام! در جهان مصافی نیست
همه ی جنگ ها سر صلح است، و از این بدتر اعترافی نیست
وای از این خواص خالی بند! مفت شمشیر را فروخته اند
آن چه زیر عبایشان دارند بخدا که به جز غلافی نیست
دود شد هر چه بود و رفت به باد آه ای ماه پشت ابر! مباد
به غمت خو کنی که بی تو زیاد آسمان آسمانِ صافی نیست
جز همین اختلاف در طبقات آن هم از لطف بعضی از حضرات
شکرلله که از جمیع جهات بین یارانت اختلافی نیست
تو امیری! مراد تو عشق است، عمل و اعتقاد تو عشق است
دولت تو ، ستاد تو عشق است ، تو که در وعده ات خلافی نیست
کاندیدای همیشگی ظهور! به تو این بار رای خواهم داد
گرچه در بین دوستدارانت خبر از هیچ ائتلافی نیست
شعرهایم تخیلات منند خاصه آنها که عاشقانه ترند
این غزل عاشقانه هست ولی حتم دارم خیالبافی نیست
عاشقت هستم و نمی گویم عاشقت هستم و نمی دانم
عاشقت هستم و نمی فهمم عاشقی لازم است ، کافی نیست
ای لغت نامه ها قبول کنید باز یک جای کارتان لنگ است
انتقامی که شیعه می گوید معنی دیگرش تلافی نیست!
در این وبلاگ هم از معتقدین به فلسفه و عرفان مطلب میذارم هم از مخالفین فلسفه و عرفان. قضاوت با شما.
البته خودم موافق فلسفه و عرفان هستم.
از شخصیت ها و اعتقادات متفاوت مطلب میذارم. شما سعی کنید با تحقیق و دقت حق رو انتخاب کنید.
در ضمن اگر نظری و پیشنهادی و انتقادی نسبت به سایت دارید و مطلب خاصی رو میخواید که در وبلاگ نیست حتما لطف کنید بگید.
امروز کشور از استقلال برخوردار است و این خواستهی عمومی این مردم در انقلاب بوده، یعنی واکنش ملّت ایران به دویست سال سلطهی بیگانگان بر این کشور است. این را خوب است جوانهای ما، اهل فکر و تحقیق ما، مورد توجّه قرار بدهند. تا قبل از انقلاب، حدود دویست سال قدرتهای سلطهگر بر این کشور مسلّط بودند و حکومتها زیر سایهی قدرتهای بیگانه حکومت میکردند. حکومت قاجار با تضمینِ دولتِ تزاریِ روسیه بر سرِ پا بود؛ یعنی در جنگهای ایران و روس، در قضیّهی ترکمانچای، عبّاسمیرزای قاجاری [از روسها] قول گرفت که حکومت در خاندان قاجار باقی بماند؛ یعنی خاندان قاجار زیر پرچم و ضمانت روسها زندگی میکردند. بعد انگلیسها آمدند، رضاخان را سر کار آوردند؛ همان انگلیسها محمّدرضا را سر کار آوردند؛ بعد در بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ آمریکاییها وارد میدان شدند و محمّدرضا را تجدید سلطنت کردند؛ یعنی در طول این سالهای متمادی، حکومتهای ما را یا این قدرت یا آن قدرت میآورد و میبُرد. در یک برههای از زمان -قرارداد ۱۹۰۷- انگلیس و روس تزاری با هم توافق کردند، کشور ایران را بین خودشان تقسیم کردند؛ یک قسمت زیر سلطهی انگلیس، یک قسمت زیر سلطهی روس، یک قسمت کوچک هم این وسط مستقل؛ یعنی اینجور کشور در زیر سلطه بود؛ لذا خواست عمومی ملّت ایران این بود که از این حالت خارج بشود و استقلال پیدا کند. من میتوانم عرض بکنم که امروز هیچ کشوری در دنیا، ملّتی به استقلال ملّت ایران ندارد؛ همهی ملّتهای دنیا بهنحوی از انحاء، نوعی ملاحظهکاری در مقابل قدرتها دارند. آن ملّتی که آرائش تحت تأثیر هیچکدام از قدرتها قرار نمیگیرد، ملّت ایران است. بنابراین استقلال محفوظ ماند.
مسئلهی دیگر، مسئلهی پیشرفت علمی است. دنیای اسلام عقب ماند و تحت سلطه قرار گرفت بهخاطر عقبماندگی علمی. غرب بعد از آنکه قرنهای متمادی عقبمانده بود و علوم را از مسلمانها فرا گرفت و کتابهای اسلامی برای آنها مرجع و مقدّمه و پلّکان عروج به سمت [پیشرفت] علمی بود، توانست از کشورهای اسلامی و دنیای اسلام ازلحاظ علم جلو بزند. این موجب شد که هم ثروت آنها افزایش پیدا کرد، هم قدرت نظامیشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت یشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت تبلیغاتیشان افزایش پیدا کرد. و این موجب استعمار شد، پدیدهی استعمار به وجود آمد و کشورهای اسلامی زیر چکمهها و پنجههای خونین و بیرحم مستعمرین، این عقبماندگی و این محروم ماندن از پیشرفت را در همهی وجود خود، در همهی میدانهای علمی مشاهده کردند و به وضعی انجامید که امروز شما مشاهده میکنید: قدرتهای جهانی، قدرتهای غربی بالخصوص و شیاطین عالم، به کشورهای اسلامی، به ملّتهای مسلمان، زور میگویند و تحمیل میکنند و بسیاری از حکّام مسلمان متأسّفانه دنبالهروی آنها هستند؛ این بهخاطر عقبماندگی علمی است.
شیخ حرعاملی به عنوان یکی از محدثان بنام نیمه دوم قرن یازدهم، در پس چهرة حدیثی خود متکلمی است که به روش های مختلفی به استنباط آموزه های اعتقادی و دفاع از آن در برابر مخالفان پرداخته است. وی در این راستا از روش های نقلی و عقلی بهره برده است. در این جستار ضمن پرداختن به جایگاه عقل در منظر شیخ حر عاملی، کارکردهای عقل را در اندیشة کلامی وی از خلال مطالعه آثار کلامی متعدد وی کاویده ایم. این پژوهش به طور مستند بیانگر آن است که شیخ حر عاملی اگر چه نقل را در استنباط اعتقادات اصل می داند، لیکن عملاً همچون دیگر متکلمان از کارکردهای سه گانة عقل استفاده کرده است. وی از کارکردهای مستقل عقل، یعنی عقل نظری و عملی و نیز از کارکرد غیر مستقل عقل یعنی عقل ابزاری بهره برده و با روش های عقلی متعدد و متنوع به استنباط آموزه های اعتقادی اسلام و مذهب تشیع و دفاع از آن پرداخته است. او معتقد است تعارض بین عقل ابزاری و نقل موضوعیت ندارد و در تعارض عقل نظری و عملی با نقل، باید نقل معارض را به تأویل برد.
مسئلة «وجود خدا و رابطة آن با جهان» همواره یک حوزة زنده و پویا در بحثهای فلسفی بوده است. با مطرح شدن نظریة تکامل داروین در محافل علمی غرب، سؤالات بسیار مهمی در این مسئله بهوجود آمد. ریچارد داوکینز یک زیستشناس معتقد به نظریة تکامل داروین است که در آثار خود ضمن برشماری انتقادات مطرحشده به برخی از براهین اثبات وجود خدا، از جمله برهان وجودی، برهان نظم، برهان علیت و. در آثار خود، استدلالهایی برای رد وجود خداوند ارائه کرده است: برهان «نامحتملی وجود خدا»، برهان «باور خدا بهمثابة ویروس ذهنی» و برهان «رقابت تبیینی خدا با علم»، از استدلالهای اصلی او برای انکار وجود خداوند است. در این مقاله دلایلی که داوکینز برای رد وجود خداوند مطرح کرده است، تبیین میگردد و در ادامه بر اساس اندیشههای شهید مطهری، الیستر مک گراث و دیگر فیلسوفان دین معاصر، به نقد و بررسی آن ادله پرداخته میشود.
لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیَالَ أَنَّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَیَّ الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ أَهْلِ الْعِلْمِ التَّارِکُ لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ أَنَّ أَحَبَّ عَبِیدِی إِلَیَّ التَّقِیُّ الطَّالِبُ لِلثَّوَابِ الْجَزِیلِ اللَّازِمُ لِلْعُلَمَاءِ التَّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ الْقَابِلُ عَنِ الْحُکَمَاءِ
کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص28، ط: اسلامیه.
امام چهارم علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ایست آن را میطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که : منفور ترین بندگانم نزد من نادانى است که حق علماء را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاریست که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتنداران و پذیرنده حکما باشد.
شرح مرحوم صدرالمتالهین
مرحوم صدرا در شرح این روایت نکاتی را بیان می فرماید که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ایشان می فرماید طبق قاعده کلی و بدیهی هر چقدر مطلوبی شریف تر باشد طلب آن نیز لازم تر و تحمل مشقت برای نفس در مورد آن آسان تر است.
«اعلم ان المطلوب کلما کان اعز و اشرف و اجل کان طلبه اکد و اوجب و ارتکاب التعب و المشقة فى تحصیله اسهل على النفس و اهون».
2. قلب یا همان نفس ناطقه ابتدا حیات نطقی انسانی ندارد (و تنها حیات نباتی و حیوانی دارد). اما استعداد آن را دارد که حیات ابدی کسب کند. آن حیات ابدی و واقعی برای نفس بر اساس علم است، پس علم شریف ترین مقصود ها و جلیل ترین خواسته ها است. به همین خاطر سزاوار ترین چیزی که باید همت ها در طلب آن به کار گرفته شود طلب علم است. در آن سرا معلوم می شود که چیزی به پای علم نمی رسد تا انسان برای آن دست به فداکاری زند.
«ثم قد لاح لک فیما سبق و سنزیدک وضوحا: ان قلب الانسان اى نفسه الناطقة میت بالفعل من شأنه ان یحیى بروح الحیاة الدائمة، و ان حیاته بالعلم و حیاة القلب هى الحیاة الدائمة الذاتیة التى لا یمکن زوالها و انقطاعها. فالعلم اشرف المقاصد و اجل المآرب، فاولى به ان یصرف الهمم فى طلبه و یرتکب المخاطرات و خوض الغمرات فى تحصیله».
3. ما خیلی از مردم را می بینیم که همه تلاش ها و همت خود را تنها برای بدست آوردن مال می گذارند و همه سختی ها را به خاطر آن تحمل می کنند. اما مال چیست؟ مال یکی از اسباب زندگی دنیوی است که برای زمان کمی می تواند مفید باشد. آن هم زندگی دنیوی که پر از مکروهات و ناملایمات و تلخی هاست و برای کسی گریزی از آن نیست. اکنون این سوال مطرح می شود که چرا اینان برای کسب علم کمترین کوششی نمی کنند در حالی که این علم است که حیات ابدی را به همراه دارد؟ علت آن نیست مگر این که طبق فرموده امام سجاد (ع) اینان فضیلت علم را نمی دانند و از درک حقیقت و شناخت نور آن غافل هستند، در حالی که اگر حقیقت علم را می دانستند برای آن فداکاری می کردند.
«ثم انا نرى کثیرا من الناس یتعبون انفسهم و یفرغون سعیهم، و یبذلون جهدهم و یقعون فى المخاوف و المهالک و سفک الدماء و خوض اللجج الخضراء کل ذلک فى طلب المال، و هو احد اسباب المعیشة الدنیاویة فى مدة قلیلة مع ما لها من شوائب الافات و العاهات و الامراض و المکروهات التى لا محیص عنها. فما بالهم لا یرتکبون ادنى مشقة فى طلب العلم و به الحیاة الابدیة من غیر شوب آفة و خلل؟ و ما السبب فى ذلک الا جهلهم بحقیقة العلم و ذهولهم عن شرفه و جلالته و نوره.
و لهذا قال علیه السلام: لو یعلم الناس ما فى طلب العلم . الى آخره تنبیها على ان عدم توجه الخلق الى اکتساب العلم سببه عدم شعورهم بما فیه من الفائدة العظیمة التى لا یوجد مثلها فى طلب شیء من الاشیاء.»
نکته: مراد از علمی که در روایات بیان شده عمدتا علم دینی است که سه رکن اساسی دارد و آن اعتقادات، اخلاقیات و احکام است. بقیه علوم اگر به این سه باز گردند ارزش پیدا می کنند و الا یک متاع و کالای دنیوی بیش نخواهند بود .
4. مرحوم صدرا در جای دیگر می فرماید:
«و ان الکلب المعلم ی صیده طاهرا مذکى ببرکة العلم مع انه نجس فى الاصل. فالنفس الطاهرة فى الفطرة الاولى اذا تلوثت بأوضار المعصیة کیف لا یتطهر و لا یتقدس ببرکة العلم باللّه و الیوم الاخر حتى ینخرط فى سلک القدیسین و حزب الملائکة المقربین؟»
صید سگ شکاری که آموزش داده شده او از نظر شرع پاک و مذکی است. تفاوت این سگ با سگ های تعلیم ندیده که صید آنها نجس و غیر مذکی است در بحث علم و آموزش است. این علم که توانسته موجودی نجس العین را دارای تاثیر پاکی و تذکیه کند آیا نمی تواند نفسی که از اساس پاک است اما گرفتار آلودگی هایی شده را پاک کند؟
5. ایشان در جای دیگر می فرماید: خدای متعال در قرآن کریم علماء را به چند ویژگی توصیف کرده است:
الف) موحد هستند و به یگانگی خداوند شهادت می دهند : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
ب) دارای خشوع اند: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً »
ج) اهل بکاء اند «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً»
د) دارای خشیت هستند: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»
در یکی از وصایای لقمان به فرزندش چنین آمده است: «جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک، فان اللّه یحیى القلوب بنور الحکمة کما انه یحیى الارض بوابل السماء».
حاج آقاى ما از مرحوم آقاى بروجردى نقل مىکرد که ایشان می فرمود:
وقتى ما در نجف مشغول تحصیل بودیم، از ایران به آقایان نجف خبر رسید که مظفرالدین شاه مکرّر به خارج سفر مىکند و از خارجیها قرض میگیرد و در مقابل به آنها امتیاز مىیدهد. اگر این کار استمرار پیدا کند، تمام کشور در جریان این امتیازات از دست خواهد رفت و خوب است جماعتى بر کار شاه نظارت کنند تا اینگونه مسائل سبب سقوط مملکت نشود.
همه علماى نجف حتى مرحوم آسید محمد کاظم یزدى با پیشنهاد نظارت بر اعمال شاه موافقت مىکنند. مدتى بعد از سوى مرحوم حاج شیخ فضلالله نورى نامه اى مىآید که: صحبت است مجلسى درست شود و قوانینى براى آن مجلس تهیه شده است و من مواد آن قوانین را ملاحظه کرده ام و به جز یکى دو ماده، سایر مواد آن خلاف شرع نیست و آن یکى ـ دو ماده را هم اصلاح می کنیم. آقایان امضا کنند تا ما اجرا کنیم.
در اینجا بین مرحوم خراسانی و مرحوم سید یزدی اختلاف شد. مرحوم فرمود: حاج شیخ فضل الله، هم مجتهد است و به مبانى فقهى وارد است و هم عادل است و در جهات دینى قابل اعتماد است و هم خبرویّت دارد و به مسائل روز بصیر است. لذا ایشان به اعتماد حاج شیخ فضل الله امضا می کند.
مرحوم آسید محمد کاظم می فرماید: من باید تک تک این مواد را خودم ملاحظه کنم. اینجا بین عَلَمین تعارضى پیدا می شود. از طرف دربار، اطلاعاتى در اختیار مرحوم آسید محمد کاظم گذاشته مى شود و مخالفان دربار هم اطلاعات دیگرى به مرحوم مى سپارند و همین سبب شد کم کم فاصله و مشکلات میان عَلَمین زیاد شود.
کتاب «اعتقاد ما» ترجمه موجز فی اصول الدین، اثر گرانقدر استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، از سوی انتشارات دارالصدر وابسته به پژوهشگاه تخصصی شهید صدر روانه بازار نشر شد. این کتاب ترجمه مقدمه اعتقادی رساله عملیه استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر است. وی در ابتدای رساله عملیه خود، مقدمهای اعتقادی با نام موجز فی اصول الدین و در سه فصل «المرسل»، «الرسول» و «الرسالة» نوشت که از نوآوریهای مهمی در زمینه اثبات اصول عقاید برخوردار است.
استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر در این مقدمه به تبیینی استدلالی از اصول عقاید شیعه پرداخته و در استدلالهای خود بهجای بهرهگیری از روشهای کلامی و فلسفی مرسوم، روش علمی رایج در علوم تجربی را بهکار گرفته است. خود او در توضیح معنای دلیل علمی مینویسد: «دلیل علمی هر دلیلی است که بر حس و تجربه تکیه دارد و از روش استقرایی مبتنی بر حساب احتمالات پیروی میکند.» البته شهید صدر در فصل اثبات وجود خداوند متعال از دلیل فلسفی نیز بهره میگیرد. این دلیل او ریشه در استدلالهای دیرین فلسفی دارد، اما بهشکلی کاملاً نوآورانه ارائه شده است. او با توجه به غلبۀ اندیشۀ مدرن و شیوههای پژوهشی آن بر ذهن فرهیختگان زمانۀ خود، در تطبیقهای این دو استدلال از مثالهایی دقیق و روزآمد در علم جدید و فلسفۀ مدرن استفاده میکند و در عین حال تلاش میکند مطالب برای عموم خوانندگان مفید باشد.
بهرهگیری از روش علومتجربی برای اثبات وجود خالق متعال، سابقهای کهن ندارد. اولین بار شهید آیتالله سید محمدباقر صدر با نگارش کتاب «الأسس المنطقیة للإستقراء» که کتابی بدیع در ساحت شناخت است، این راه را گشود. او در این کتاب برای مشکل یقین در استقراء با بهرهگیری از روش حساب احتمالات، راهی نو پیش نهاد و سپس از منطق استقراء و روش حساب احتمالات که پایه همه علومتجربی مدرن است، برای اثبات وجود خداوند و دیگر مبانی دین استفاده کرد. ازآنجاکه کتاب «الأسس المنطقیة للإستقراء» حاوی انبوهی از مطالب عمیق، پیچیده و نو فلسفی و ریاضی بود و فهم آن برای عموم امکان نداشت، تا مدتها دستیابی به این ثمرۀ اعتقادی برای عموم دینداران فراهم نگشت. تا اینکه علامه صدر با نگارش و انتشار رسالۀ عملیۀ خود (الفتاوی الواضحة) و در مقدمۀ آن رساله با زبانی ساده و درعینحال با بهرهگیری از همان روش علمی به اثبات اصول عقاید پرداخت.
درباره این سایت